۱۳۸۷ بهمن ۴, جمعه

مناجات نامه

مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری


من بنــده عــاصیم رضای تو کجاست
تــاریک دلم نــور و ضیـای تو کجاست

ما را تو بهشت اگر به طاعت بخشی
آن بیع بود لطف و عطـای تو کجاست

مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری - اثر استاد محمود فرشچیان

ای کریمی که بخشنده عطایی و ای حکیمی که پوشنده خطایی و ای صمدی که از ادراک خلق جدایی و ای احدی که در ذات و صفات بی همتایی و ای خالقی که راهنمایی و ای قادری که خدایی را سزایی. جان ما را صفای خود ده و دل ما را هوای خود ده و چشم ما را ضیای خود ده و ما را آن ده که ما را آن به و مگذار به که و مه.
الهی! عبدالله عمر بکاست، اما عذر نخواست.
الهی! عذر ما بپذیر و بر عیب های ما مگیر.
به نام آن خدایی که نام او راحت روح است و پیغام او مفتاح فتوح است و سلام او در وقت صباح مؤمنان را صبوح است و ذکر او مرهم دل مجروح است و مهر او بلا نشینان را کشتی نوح است. ای جوانمرد درین راه مرد باش و در مردی فرد باش و با دل پردرد باش.
الهی! خواندی تأخیر کردم. فرمودی تقصیر کردم.
الهی! عمر خود بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم.
الهی! اگر کار به گفتار است بر سر همه تاجم و اگر به کردار است به پشه و مور محتاجم.
الهی! بیزارم از طاعتی که مرا به عجب آرد. مبارک معصیتی که مرا به عذر آرد.
الهی! اگر بر دار کنی رواست، مهجور مکن و اگر به دوزخ فرستی رضاست، از خود دور مکن.
الهی! گناه در جنب کرم تو زبون است، زیرا که کرم تو قدیم و گناه اکنون است.
الهی! اگر عبدالله را بخواهی سوخت، دوزخی دیگر باید آلایش او را و اگر بخواهی نواخت، بهشتی دیگر باید آسایش او را
الهی! اگر یکبار گویی بنده من، از عرش بگذرد خنده من.
الهی! همه از تو ترسند و عبدالله از خود زیرا که از تو همه نیک آید و از عبدالله بد.
الهی! گفتی کریمم امید برآن تمام است. چون کرم تو در میان است نا امیدی حرام است.
الهی! اگر امانت را نه امینم، آن روز که امانت می نهادی می دانستی که چنینم.
الهی! همچو بید می لرزم که مبادا به هیچ نیرزم. فریاد از معرفت رسمی و عبارت عاریتی و عبادت عادتی و حکمت تجربتی و حقیقت حکایتی.
الهی! اقرار کردم به مفلسی و هیچکسی. ای یگانه ای که از همه چیز مقدسی. چه شود اگر مفلسی را به فریاد رسی.
الهی! اگر با تو نمی گویم افکار می شوم. چون با تو می گویم سبکبار می شوم.
الهی! ترسانم از بدی خود بیامرز مرا به خوبی خود.
الهی! بر تارک ما خاک خجالت نثار مکن و ما را به بلای خود گرفتار مکن. پادشاها گریخته بودیم تو خواندی، ترسان بودیم بر خوان "لاتقنطوا ..." تو نشاندی.
الهی! بر سر از خجالت گرد داریم و رخ از شرم گناه زرد داریم.
الهی! اگر دوستی نکردیم، دشمنی هم نکردیم. اگر چه بر گناه مصریم بر یگانگی حضرت تو مقریم.
الهی! در سر خمار تو داریم و در دل اسرار تو داریم و به زبان استغفار تو داریم.
الهی! اگر گوییم ثنای تو گوییم و اگر جوییم رضای تو جوییم.
الهی! بنیاد توحید ما خراب مکن و باغ امید ما را بی آب مکن و به گناه روی ما را سیاه مکن.
الهی! تقوایی ده که از دنیا ببریم، روحی ده که از عقبی برخوریم. یقینی ده که در آز بر ما باز نشود و قناعتی ده تا صعوه حرص ما باز نشود.
الهی! دانایی ده که از راه نیفتیم و بینایی ده تا در چاه نیفتیم. دست گیر که دستاویزی نداریم، بپذیر که پای گریزی نداریم.
الهی! درگذر که بد کرده ایم و آزرم دار که آزرده ایم.
الهی! مگوی که چه کرده ایم که دردا شویم و مگوی که چه آورده یی که رسوا شویم.
الهی! توفیق ده تا در دین استوار شویم. عقبی ده تا از دنیا بیزار شویم. بر راه دار تا سرگردان نشویم.
الهی! بیاموز تا سر دین بدانیم. برفروز تا در تاریکی نمانیم. تلقین کن تا آداب شرع بدانیم. توفیق ده تا خنگ طمع نرانیم. تو نواز که دیگران ندانند، تو ساز که دیگران نتوانند. همه را از خودپرستی رهایی ده. مه را به خود آشنایی ده. همه را از مکر شیطان نگاهدار. همه را از کید نفس آگاه دار.
الهی! فرمایی که بجوی و می ترسانی که بگریز. می نمایی که بخواه و می گویی که بپرهیز.
الهی! گریخته بودم تو خواندی. ترسیده بودم بر خوان تو نشاندی. ابتدا می ترسیدم که مرا بگیری به بلای خویش، اکنون می ترسم که مرا بفریبی به عطای خویش.
الهی! عمر بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم. گفتی و فرمان نکردم. درماندم و درمان نکردم.
الهی! تو ساز که ازین معلولان شفا نیاید، تو گشای که از این ملولان کاری نگشاید.
الهی! به صلاح آر که نیک بی سامانیم جمع دار که بد پریشانیم.
الهی! ظاهری داریم شوریده. باطنی داریم در خواب. سینه ای داریم پر آتش. دیده ای داریم پر آب. گاه در آتش سینه می سوزیم و گاه از آب چشم غرقاب.
الهی! اگر نه با دوستان تو در رهم، آخر نه چون سگ اصحاب کهف بر درگهم. انتظار را طاقت باید و ما را نیست. صبر را فراغت باید و ما را نیست.
الهی! مکش این چراغ افروخته را و مسوز این دل سوخته را و مران این بنده آموخته را ...

۱۳۸۷ بهمن ۲, چهارشنبه

خدایا نزار بزرگ شم !


الو ... الو ... سلام


کسی اونجا نیست ؟؟؟


مگه اونجا خونه ی خدا نیست ؟


پس چرا کسی جواب نمیده ؟


یهو یه صدای مهربون بگوش كودك نواخته شد! مثل صدای یه فرشته ...


- بله با کی کار داری کوچولو ؟


خدا هست ؟ باهاش قرار داشتم، قول داده امشب جوابمو بده


- بگو من میشنوم


کودک متعجب پرسید : مگه تو خدایی ؟ من با خود خدا کار دارم ...


- هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم


صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره ؟؟؟


- فرشته ساکت بود. بعد از مکثی نه چندان طولانی گفت نه خدا خیلی دوستت داره. مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟


بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست و بر روی گونه اش غلطید و با همان بغض گفت : اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه میکنما ...


بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت شكسته شد :ندایی صدایش در گوش و جان كودك طنین انداز شد :


بگو زیبا بگو. هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو ...


دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد و گفت : خدا جون خدای مهربون، خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا ...


چرا ؟ ولی این مخالف با تقدیره. چرا دوست نداری بزرگ بشی؟


آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم، ده تا دوستت دارم. اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟ نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟ نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟ مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن. مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم. مگه ما با هم دوست نیستیم؟ پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه ؟ خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟ مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد ؟!


خدا پس از تمام شدن گریه های کودک :


آدم ، محبوب ترین مخلوق من ، چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه ، کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت. کاش همه مثل تو مرا برای خودم و نه برای خودخواهی شان میخواستند. دنیا خیلی برای تو کوچک است ... بیا تا برای همیشه کوچک بمانی و هرگز بزرگ نشوی ...


و کودک کنار گوشی تلفن، درحالی که لبخندی شیرین بر لب داشت در آغوش خدا به خوابی عمیق و شگفت انگیز فرو رفته بود ...

۱۳۸۷ دی ۲۵, چهارشنبه

تاریخچه شرک (سینمایی)

فيلم شرک رو حتما ديدين ..اون غول سبز مهربون(!!!)آيا تا حالا به اين فکر کرده بودين که خلق اين هيبت و قيافه آيا تخيلي بوده يا واقعي؟؟بد نيست بدونين شخصي با اين مشخصات ظاهري وجود داشته و خلق قيافه شرک با الهام از ظاهر اين آقا بوده ...
ماوريک تيلت که در سال ۱۹۰۳ به دنيا اومده و در سال ۱۹۵۴ هم از دنيا رفته ...
يه کشتي گير حرفه اي بود..اونم در نخستين سال هايي که ورزش به عنوان يک سرگرمي نيز شناخته شده بود .
او متولد فرانسه.بسيار باهوش و به چهارده زبان دنيا مي توانسته صحبت کنه..به شعر و تجارت هم علاقه بسيار داشته ...
در دهه بيستم زندگيش گرفتار بيماري نادر آکرو مگالي شد که باعث رشد ناهنجار استخوان هايش شد و کل اندامش را در بر گرفت که برايش رنج و عداب زيادي به همراه داشت و مورد بي مهري مردم قرار گرفت به طوري که مجبور به ترک محل زندگيش که بسيار به اونجا علاقه داشت گرديد.



















۱۳۸۷ دی ۱۸, چهارشنبه

مزایای دانشگاه ازاد(طنز)

رفتن به دانشگاه آزاد فرصت های درخشانی رو در مسیر زندگی در اختیار من قرار داد که ذکر چند تایی از اونها خالی از لطف نیست. اگر به دانشگاه آزاد برید... خوش تیپ بودن رو تجربه می کنید..


با فنون و رموز دوی صحرانوردی به صورت کاملا حرفه ای آشنا می شوید.


مهارت و قدرت شما برای جایگیری در فضا های اندک افزایش می یابد.



لذت همصحبتی با سایر موجودات زنده و دستگیری از ایشان را تجربه می کنید.


و در صورت مونث بودن می توانید مطمئن باشید که مسئولین دانشگاه از طرق مختلف از حقوق شما در برابر جانوران موزی موجود در فضای دانشگاه دفاع خواهند کرد:


جدا سازی ورودی دانشگاه و فضاهای عمومی.



نمونه یک جانور کاملا موزی.



نشاندن پسرها در ردیف جلو برای ممانعت از رویت شدن خواهران دانشجو توسط ایشان


تعیین افرادی صاحب صلاحیت برای گوشزد نکاتی که ممکن است به تحریک برادران دانشجو منجر شود.




شاهکارهای ادبی ایران به صورت کاملا عملیو تجربی به شما آموزش داده می شود.


این جلسه: هفت خوان رستم



خوب اگر هم خدای ناکرده در فضای باز این دانشگاه به بعضی دانشجونماها فشار بیاد، بالاخره یک جایی خودشون رو خالی می کنن دیگه ...



خوب حالا من هر چی میکم بیایید دانشگاه آزاد خوش می گذره بگید نه!

۱۳۸۷ دی ۱۵, یکشنبه

برترین عکسهای خبری دنیا (هنری)

World Press Photo یک سازمان مستقل و غیرانتفاعی است که دفترش در آمستردام هلند قرار دارد و از سال 1955، هر ساله بهترین عکس‌های خبری را انتخاب می‌کند. هدف این تشکیلات از این کار ترغیب کردن رعایت استانداردهای حرفه‌ای در زمینه فتو‌ ژورنالیسم و تشویق مبادله آزاد و بدون محدودیت اطلاعات است.
در واقع World Press Photo بزرگ‌ترین و با اعتبارترین رقابت‌‌ عکس خبری را در سطح جهان اداره می‌کند. در این پست به معرفی بهترین عکس‌های خبری نیم قرن اخیر که از سوی این سازمان انتخاب شده است ، می‌پردازم.
مرور این عکس‌ها، متأسفانه چهره زشت و آمیخته با فقر و جهل و غرور و تعصب دنیا را پدیدار می‌کند.

آگوست 1955 ، دانمارک: یک شرکت‌کننده در مسابقه موتورسواری ، افتاده است.


1956 ، آلمان غربی: یک سرباز آلمانی بعد از طی دوره اسارت در روسیه به میهنش بازگشته و با دختر 12 ساله‌اش که از یک سالگی او را ندیده ، ملاقات می‌کند.


1958 ، پراگ ، چک‌اسلواکی: مسابقه فوتبال بین پراگ و براتیسلاوا.

اکتبر 1960 ، توکیو ، ژاپن: یک دانشجوی جناح راست ، رهبر سوسیالیست‌ها Inejiro Asanuma را ترور می‌کند.


ژوئن 1962 ، ونزوئلا: سربازی که مورد اصابت گلوله یک تک‌تیرانداز قرار گرفته در آغوش یک افسر نیروی دریایی. عکاس این عکس را در حالت درازکش برای پرهیز از اصابت گلوله تک‌تیرانداز به خودش گرفته است.



ژوئن 1963 ، سایگون ، ویتنام جنوبی: یک بودائی در اعتراض به آزار و اذیت پیروان مذاهب به وسیله دولت ویتنام جنوبی خودسوزی کرده است. این عکس‌ تأثیرگذار باعث شد ، رئیس جمهور کندی حمایت از دولت وبتنام جنوبی را متوقف کند.



آوریل 1964 ، قبرس: یک زن ترک به عزای شوهرش که در جنگ داخلی بین ترک‌ها و یونانی‌ها در جزیره قبرس کشته شده ، نشسته است.



سپتامبر 1965 ، ویتنام جنوبی: یک مادر و فرزندانش برای فرار از بمباران آمریکایی‌ها از عرض رودخانه عبور می‌کنند.


می 1967 ، ویتنام جنوبی: فرمانده یک تانک M48 آمریکایی ، عکاس هلندی این عکس را در حالی که روی کف داغ تانک خوابیده بود ، گرفت. وی تنها عکاس هلندی بود که برنده بهترین عکس خبری سال شد.


اول فوریه 1968 ، سایگون ، ویتنام جنوبی: پلیس ملی ویتنام جنوبی Nguyen Ngoc Loan ، یک ویت کنگ را اعدام می کند. عکاس: Eddie Adams.



می 1969 ، لاندوندری ، ایرلند شمالی: یک کاتولیک جوان در زمان درگیری با نیروهای بریتانیایی. عکاس آلمانی این عکس هانس جورج آندرس ، بعد از یک شب درگیری خیابانی در ایرلند و در شرایطی که پلیس گاز اشک آور شلیک کرده بود ، پسر جوانی را دید که ماسک ضد گاز بر سر داشت و روبروی دیواری ایستاده که روی آن نوشته شده:"ما صلح می‌خواهیم" ، قبل از اینکه گاز اشک‌آور خود عکاس را درگیر کند ، وی فرصت پیدا کرد ، دو عکس از این پسر بگیرد.




دسامبر 1971 ، آلمان غربی: تیراندازی بین پلیس و دزدان بانک


8 ژوئن 1972 ، ویتنام جنوبی: عکاس این عکس به خوبی آن روز را به یاد می‌آورد ، نیروهای ویتنام جنوبی منطقه‌ای را با ناپالم بمباران کردند ، دختر ویتنامی در حالی که فریاد می‌زِد:"بسیار گرم است"، لباس‌‌های در حال سوختنش را درآورد و بعد آب قمقمه‌اش را روی خود ریخت ، عکاس با دیدن کودکان در حال فرار آنها را سوار اتوموبیلش کرد و به بیمارستان مجاور برد.



11 سپتامبر 1973 ، سانتیاگو شیلی: سالوادور آلنده ، رئیس جمهور شیلی لحظاتی قبل از مرگ در جریان کودتای پینوشه ، عکاس این عکس ناشناس است و نیویورک تایمز این عکس را از منبعی که بر ناشناس ماندنش اصرار داشت ، به دست آورد.



جولای 1974 ، نیجر: یک قربانی خشکسالی



جولای 1974 ، بوستون آمریکا: یک زن و یک دختر خودشان را از یک ساختمان در حال اشتعال به پایین پرت می‌کنند.


ژانویه 1976 ، بیروت لبنان: آوارگان فلسطینی. عکاس این عکس Françoise Demulder نخستین زنی است که توانست جایزه "بهترین عکس خبری سال" را تصاحب کند. وی در شرایطی برنده شد که این جایزه بیستمین سالگرد خود را تجربه می‌کرد.


آگوست 1977 ، آفریقای جنوبی: پلس در خارج کیپ تاون به سوی شرکت‌کنندگان در یک تظاهرات نشسته که برای اعتراض به ویرانی خانه‌هایشان تجمع کرده بودند ، گاز اشک‌آور شلیک می‌کند.



مارس 1978 ، توکیو ، ژاپن: تظاهراتی بر علیه ساخت یک فرودگاه در ژاپن


نوامیر 1979 ، تایلند: اردوگاه آوارگان ، یک زن کامبوجی در حالی که فرزندش را در آغوش گرفته است ، منتظر توزیع غذا است.




آوریل 1980 ، اوگاندا: یک پسر دچار سوء تغذییه شدید. عکاس این عکس وقتی که فهمید همان مؤسسه‌ای که از انتشار این عکس به مدت 5 ماه خودداری کرده است ، عکس را وارد رقابت عکاسی کرده است ، بسیار ناراحت شد. وقتی عکس برنده جایزه "بهترین عکس خبری سال" شد ، عکاس بسیار برآشفت ، چون مخالف برنده شدن در رقابت‌های عکاسی از راه انتشار عکس افراد گرسنه و در حال مرگ بود.




فوریه 1981: مادرید اسپانیا. پلیس نظامی پارلمان اسپانیا را تصرف کرده است. عکاس از بیم توقیف عکس‌ها ، نگاتیوها را در کفشش قرار داد.




اکتبر 1983 ، شرق ترکیه: بعد از یک زلزله ، زنی جسد 5 فرزندش را پیدا کرده است.





دسامبر 1984 ، بوپال هند: جسد کودکی که بعد از نشت گاز سمی از یک کارخانه صنعتی فوت کرده. این عکس ، نماد حرص و آز جهان صنعتی شد.





نوامبر 1985 ، کلمبیا: یک دختر 12 ساله بعد از وقوع آشتشفشان در میان خار و خاشاک به دام افتاده است ، بعد از 60 ساعت وی هوشیاری خود را از دست داد و فوت کرد.




دسامبر 1978 ، کره جنوبی: تقابل مادری با پلیش ضد شورش بعد از دستگیری پسرش. این عکس در جریان تظاهراتی که برای اعتراض به تقلب در انتخابات برگزار شده بود ، گرفته شد.



دسامبر 1988: شوروی: زلزله ارمنستان



4 ژوئن 1989 ، پکن چین: عکس مشهوری که نیاز به توضیح ندارد.





ژانویه 1990 ، کوزوو ، یوگسلاوی: عزاداری برای مردی که در جریان تظاهرات برای اعتراض به لغو خودمختاری کوزوو کشته شده است.




نوامبر 1993 ، سومالی: مادری فرزندش را آماده خاک‌سپاری می‌کند. کودک به خاطر قحطی فوت کرده است.




ژوئن 1994 ، رواندا: چهره مردی از قبیله هوتو که از سوی همِ‌قبیله‌ای‌هایش به خاطر ظن به همکاری با قوم توتسی شکنجه شده است.



می 1995 ، چچن: چهره یک آواره در حال انتقال به اردوگاه آوارگان در جریان مناقشه بین نیروهای جدایی‌طلب چچن و ارتش روسیه.





1996 ، آنگولا: یک قربانی انفجار مین


سپتامبر 1997 ، الجزیره الجزایر: یک زن در خارج بیمارستانی که مجروحان و کشته‌شدگان قتل عام بنت‌الله به آن منتقل می‌شوند ، در حال شیون است.





نوامبر 1988 ، کوزوو: بیوه یک سرباز ارتش آزادی‌بخش کوزوو در مراسم تشییع جنازه شوهرش



آوریل 1989 ، آلبانی: یک مرد آلبانیایی در حال قدم زدن در خیابانی در Kukës آلبانیکه در آن خشونت‌های نژادی شیوع زیادی دارد. عکاس موفق نشد با این مرد حرف بزند.




سال 2001 ، پاکستان: پیکر یک پسربچه آواره افغان آماده خاک‌سپاری می‌شود.


23 ژوئن 2002 ، قزوین ، ایران: پسربچه‌ای در مراسم به خاک‌سپاری پدرش که در جریان زلزله کشته شده است.



دسامیر 2004 ، تامیل‌نادو هند: زنی در ماتم نزدیکان کشته شده‌اش در سونامی



آگوست 2005 ، نیجر: مادر و فرزند در یک مرکز اورژانس توزیع غذا